حداقل محصول قابل ارائه (MVP) یک محصول با ویژگیهای محدود برای ارائه به مشتریان اولیه و دریافت بازخورد برای توسعه محصول اصلی در آینده میباشد.
جمعآوری بازخوردها از یک MVP، اغلب ارزانتر و مؤثرتر از توسعه یک محصول با ویژگیهای بیشتر است، که باعث افزایش هزینهها و ریسک در صورت عدم موفقیت محصول میشود. این اصطلاح توسط فرانک رابینسون در سال ۲۰۰۱ تعریف شده است.
عناصر مکمل
حداقل محصول قابل ارائه، درحقیقت بخشی از فرآیند تحقیقات بازار است. در این فعالیت با تولید محصول و یا طراحی خدمتی که بسیار شبیه محصول و یا خدمت نهایی است، و ارائه آن به بازارْ متوجه میشویم آیا محصول به آن اندازهای که پیشبینیها نشان میداد برای مخاطبان و مشتریان جذاب هست و یا نه. همچنین متوجه میشویم کدام نکات در این محصول از نظرگاه مشتریان نقاط قوت و کدام نکات از دیدگاه آنها، نقاط ضعف محسوب میشوند.
این تست به ما نشان میدهد فرآیند کسبوکار را به کدام سو هدایت کنیم تا از سرمایهگذاریهای عمده در مسیر اشتباه جلوگیری شود.
یک MVP درحقیقت میتواند بخشی از استراتژی تولید و فروش محصول به مشتریان باشد. این یک خروجی اولیه از تولید ایده، نمونهسازی، ارائه، جمعآوری دادهها، تجزیه و تحلیل و یادگیری است. این فرآیند تا زمانی که یک محصول مطلوب از نظر بازار به دست آید تکرار میشود.
بازاریابی
از آنجا که روند بازاریابی با شناخت محصول، شناخت بازار، شناخت رقبا و درک نیاز مشتریان قابلیت اجرایی مییابد، حداقل محصول قابل ارائه یک ابزار مفید برای بازاریابی محسوب میشود. با طراحی درست MVP و ارائه و انتشار درست آن میتوان حجم زیادی از سؤالهای فوق را جواب داد. حتی در این چهارچوب نقاط تماس با مشتریان، ارزشهای پیشنهادیِ مورد قبول از جانب مشتریان و الگوی قیمتگذاری نیز میتواند تست شود.
البته نتایج حاصل از ارائه محصول اولیه صددرصد نیاز به دیگر تحقیقات بازاریابی و بازارسنجی را ملغی نمیسازد.
مفاهیم همبسته
پس از مطرح شدن مفهوم حداقلِ قابل ارائه، مفاهیم دیگری در همین چهارچوب و در بخشهای دیگر کسبوکار نیز به وجود آمدند که به برخی از آنها اشاره میشود:
- حداقل نام تجاری قابل اعتماد Minimum Viable Brand (MVB)؛
- حداقل بنیانگذاران قابل قبول Minimum Viable Co-Founder (MVF)؛
- حداقل تیم قابل قبول Minimum Viable Team (MVT).